عرش، منوّر شد از جمال محمد
دهر، مجلّل شد از جلال محمد
مهر جهانتاب شرمگين و خجل شد
ديد چو تابان مَه جمال محمد
عقل مرا نيست آن توان که بگويم
علت ايجاد بی زوال محمد
طبع قصير و فقير من نتواند
وصف کند جزئی از کمال محمد
تا که خيالم رَود فراسوی گيتی
ره نبرد هیچ جز خيال محمد
کرسی و لوح و قلم کنند تواضع
تا به ابد در بر خصال محمد
ز آدم تا خاتم، انبيا و رسولان
جمله نمودند، امتثال محمد
يوسف کنعان بوَد به حسن و ملاحت
آينه دارِ سياہ_خالِ محمد
عيسیِ گردون نشين ز چرخ چهارم
بوسه زند بر صف نعال محمد
ايزد يکتا ، نيافريدہ ز حكمت
بندہ ی فرمانبری مثال محمد
عزّو شرف را نگر که خالق اکبر
نيک ستوده ست خلق و حال محمد
فاطمهاش کوثر است و کوثر باشد
قطرہ ای از کوثر زلال محمد
بهرہ ور از رحمت خدا نتوان شد
هر که نباشد محب آل محمد
سنگ محک بودہ بحر کافر و مؤمن
وقت اذان، معجز بلال محمد
بر سر امّت فتد به روز قيامت
از رہ لطف و کرم، ظلال محمد
مظهر توحيد بود و وحدت و ايمان
مکتب قرآن بی همال محمد
وجه تمايز ، ميان کافر و مسلم
فرق حرام است با حلال محمد
در شب معراج، جبرئيل نيارست
طاقت پرواز ، در قبال محمد
بس بت بيداد را ز داد فرو ريخت
دست علی، ز امر اعتدال محمد
ماہ فلک را به غمزہ ساخت دو نيمه
خنجر ابروی چون هلال محمد
(شمس قمی) شيعه، سعدی است که فرمود:
(عشق محمد بس است و آل محمد)
زندہ ياد: سيد عليرضا شمس قمی
https://telegram.me/shamseqomi
برچسب : نویسنده : shamseqomi بازدید : 112