(درد نهان)
گرچه خارم نیست پای هر گلی مأوای من
زیر پایت جای دارم ای گل حمرای من
کِشته ی آمال من خشکید در صحرای عشق
رحمتی بر جان من، ای ابر گوهر زای من
قد سروم شد کمان از هجر آن سرو روان
سرفرازم کن دمی ای سرو بی همتای من
دارم اندر سایهات ای گل! هزاران زیب و فر
بر فلک دارد شرف، از فرّ مهرت جای من
در طواف شمع رخشان رخت پروانه وار
پر زند از شوق وصلت قلب بی پروای من
لعل نوشت چشمه ی آب بقا باشد مرا
سوی تو پویا بوَد لبهای خضرآسای من
در بیابان طلب مجنون و سرگردان شدم
در رهت خون میچکد از پای غم پیمای من
سوز دل کردم نهان از بیم طعن حاسدان
ای عجب شد آشکار این داغ از سیمای من
عاشقان را نیست سودایی بغیر از سوز و ساز
با سواد بخت، سودم هست در سودای من
روزها شب کردم از هجر تو با رنج و محن
تا که شد هر روزم از اندوه چون شبهای من
آتشی در سینه دارم چون شهاب طور عشق
پور عِمران ، گو که بیند پرتو سینای من
(شمس قمّی) گشت در چرخ محبت مشتری
بر جمال انورت ای کوکب رخشای من
شادروان سید علیرضا شمس قمی
به فدایت سر و جان مادر...برچسب : نویسنده : shamseqomi بازدید : 93