«شاه منتظَر»
غلام درگه حسن تو گلعذارانند
اسیر طرهٔ زلف تو بی قرارانند
بباغ دهر چو کردی عیان گل رخسار
ز رشک حسن تو شرمنده گلعذارانند
ملازمان رکاب تو خسروان جهان
مَخادمان سرای تو تاجدارانند
مرید کوی وصال تو عارفان کریم
مقیم صفّ نِعال تو شهریارانند
ز یمن مقدم تو عرش حق چراغانی ست
که اختران سماوات، نور بارانند
به انتظار ظهور تو ای عزیز زمان!
هزار یوسف مصری به رهگذارانند
به حکم آنکه تویی کاشف الغطاءِ وجود
فکن حجاب که یاران امیدوارانند
به راه وصل تو ای شاه منتظر شب و روز
صفوف منتظران تو جان نثارانند
به عشق آن گل بیخار عندلیب آسا
چو من بباغ سخن نغمهزن هزارانند
به لالهزار محبّان قدم گذار و ببین
که از فراق رُخت جمله داغدارانند
مطالبان تو چون خضر بهر آب بقا
بسوی مظهر فیض تو رهسپارانند
به عشق گندم خال تو آدم و حوّا
نهاده خلد و به وصل تو خاکسارانند
ز فیض مکرمتت چاکران درگه تو
میان اهل کرامت ، بزرگوارانند
جهانِ ظلم ز شمشیر عدل کن آباد
که این جماعت ظالم خرابکارانند
پیاده ساز، حریفان پیلتن از اسب ـ
که مات آن رخ شاهانه شهسوارانند
قیام کن که قیامت کنی ز قامت خود
که از قیام تو خائف، گناهکارانند
درآ ز پردهٔ غیبت خراب کن از بُن
بنای کفر ، که کفّار ـ پی گذارانند
به عدل و داد بگردان مَدار کشور دین
چو این گروه ستم پیشه، کجمدارانند
به بند عشق تو آنان ، که دل اسیر کنند
چو (شمس قم) ز غم آزاد و رستگارانند
شادروان: سید علیرضا شمس قمی
https://t.me/shamseqomi
برچسب : نویسنده : shamseqomi بازدید : 85