به فدایت سر و جان مادر

متن مرتبط با «است» در سایت به فدایت سر و جان مادر نوشته شده است

داروین گفتا بشر از نسل میمون بودہ است

  • (فرضیهٔ چارلز رابرت داروین و قواعد علم ژنتیک و دین) (فرضیه‌‌ ی باطل) داروین گفتا بشر از نسل میمون بودہ استتا تکامل یافته شکلش دگرگون بودہ است انتخاب اصلح و رمز بقا ، شرط محیطدر توارث علت تکمیل میمون بودہ است احتیاجات محیطش کردہ ناطق ، زآن سپسکم شدہ ع, ...ادامه مطلب

  • ظلمت شب سپری گشت و سحر نزدیک است

  • (اَللّهُمَّ عَجّلْ لِوَلیّكَ الفَرَج)«مژدهٔ رحمت»ظلمت شب سپری گشت و سحر نزدیک استناله ی دل ، به فلک رفت و اثر نزدیک استای‌ دل از هجر مکن شکوه رسد وقت وصالکه شب صبر تو را صبح ظفر نزدیک استدل بی‌صبر مرا, ...ادامه مطلب

  • چرخ قضا و قدر همت والای ماست

  • (سعی و عمل) چرخ قضا و قدَر همت والای ماست گردش دور فلک عکس تمنای ماست گنبد مینا اگر جام‌ میِ حکمت است نقش ضمیرش عیان در دل مینای ماست دایره ی ارض اگر بر تو و من شد محیط نقطه ی تکوین آن رد کف پای ماست , ...ادامه مطلب

  • دردا که روزگار تبهکار کج مدار ـ کج رو چو کژدم است

  • (کژدم روزگار)دردا که روزگار تبهکار کج مدارکجرو چو کژدم استبیگاه و گاه می‌کُشد از نیش زهربارچون خصم مردم استخوش خال و خط چو مار و فسونگر چو زلف یار در آستین، گم استزاهدنمای پیرروباه شیرگیراین عنکبوت پی, ...ادامه مطلب

  • سنگ جفای دوست، دلم تا شکسته است

  • (چرخ سنگدل)سنگ جفای دوست دلم تا شکسته استچون آبگین ز ضربت خارا شکسته استگر خون چکد ز روزنه ی دل عجب مدارریزد به خاک، باده چو مینا شکسته استدل‌ها بسی شکسته اگر چرخ سنگدل...بیش از هزار دل، دل ما را شکست, ...ادامه مطلب

  • استاد فضیلت آفرین است کتاب

  • (کتاب)روشنگر بزم علم و دین است کتاباستاد فضیلت آفرین‌ است کتابفرزانه معلّمی‌ست بی منّت و مزدبا هر زن و مرد همنشین است کتابشادروان سید علیرضا شمس قمیhttps://t.me/shamseqomi, ...ادامه مطلب

  • این غم به که گوییم که از ماست که بر ماست

  • (از ماست که بر ماست) نو رُسته چناری ز بن خاک بپا خاستدر صحن چمن، قامت آزادگی آراستچون خواست بَرد بهره ز آزادی مطلقبگرفت چنان سرو و صنوبر، قدِ خود راستبر خویش ببالید که در ساحت بستان...چون من شجری خوش , ...ادامه مطلب

  • از غیر نشاید گله از ماست که بر ماست

  • (خون دل ماست)روزی مَلِكی بزمی از اشراف بياراستوز كارگر و برزگر آن بزم، تهی خواستآماده چو شد محفلِ اعيان و بزرگانبس ساغر و پيمانه عيان شد ز چپ و راستگرديد مَلِک، غَرّه از آن جاه و جلالتكآن بزم به گلگون, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها