(نقش روشنفکر در ارشاد مردم)در عصر خطیر و پر آشوب ماشینی و سراسر مادّی دنیای امروز، بزرگترین و مشکلترین مسائل روز، مسالهی ارشاد و شیوهی راهنمایی جامعه است.البته راهنمایی و ارشاد مردم، از نظر معنوی و روحی و از جهت آزادی و ایمنی و آسایش و خوشبختی، همه جانبه است؛ زیرا راشدین و مرشدین جامعه، در این مسیر دشوار و خطرناک، اغلب با هیولای مهیب و شبح هولناک جهل و نخوت و حُبِّ جاه و مقام، روبهرو خواهند بود و مطلب و مقصد جامعه و تودهی مردم را منظور نظر و مورد توجه و اِلتفات قرار نداده و فقط هدفشان، تکیهدادن بر اَریکهر رهبری و جلب منافع مادی آناست و بس... و شالودهی رهبری خود را بر اساس و مبنای مادیات و زرق و برق ظاهری و قشری آن، استوار ساختهاند و به مصداق: «ذات نایافته از هستی بخشکی تواند که شود هستی بخش»بهرهای از معنویات نبردهاند تا به دیگران تفویض کنند. این افراد چون خود را از اعضا و اجزای اجتماع ندانسته و همدردی و همفکری با مردم نداشته و ندارند؛ رکود و انحطاط مردم را استنباط نکرده و دردهای دیگران را درک و احساس ننمودهاند تا در صدد تداوی و معالجهی آن برآیند و تودههای حیران و سرگردان را رستگاری و آرامش بخشند.ایناست که پایه های رشاد و ارشادشان، متزلزل و انهدامپذیر است و در زیر آوار ویرانیهای بناهای پوشالی خود، مدفون و بینام و نشان شدهاند.اگر سیری در گذشتهی قرون و اعصار بکنیم؛ در مییابیم که در تمام اَدوار عمر بشر، به شهادت صفحات تاریخ، اگر گروهی و ملتی، زمانی از نعمت دانش و آزادی و ایمنی و سعادت برخوردار شدهاند؛ تنها در سایهی رهبری و ارشاد رهنمایانی بوده که از میان طبقات محروم رنجدیده و دردکشیدهی اجتماع، آن هم با شرایط خاص و ممتاز از دیگران، برخاسته و در پرتوِ فروغ , ...ادامه مطلب
(حسن الختام)در ازل دیدم چو نقش روی زیبای تو راتا ابد عاشق شدم حسن دلآرای تو رابهر دیدار تو دل، سر میکشد از دیدگانتا مگر یک لحظه بیند روی زیبای تو رامیکند برپا قیامت، سرو ملک کاشمرگر ببیند سروقامت قدِ رعنای تو راچون بوَد کالای حسنت زینت بازار عشقنقدِ جان را عاشقان بخشند کالای تو رازآنکه اندر دامن نرجس شکفتی، عالمیگشته عاشق نرگس چشمان شهلای تو رانزد آبای مکرم، عسکری بالد به خودکاو به بار آورده یکتا درّ اعلای تو راآفرینش را بجز پیداشت مقصود نیستورنه فرقی نیست ناپیدای و پیدای تو رانشئة الاولیٰ تو بودی سکرة الاخریٰ تویینشأتین انشا بوَد یک حرفِ انشای تو راخاتم هشت و چهاری ، معنی حسن الختامختم کرد ایزد بر ایشان لفظ و معنای تو راچونکه هستی مظهر حق؛ خواست حیّ بی مثالهمچو خود حیّ و مجرد ، ذات یکتای تو راگر دهم جان در ره وصل رخت سود من استزآنکه در سر پروراندم ، عشق سودای تو راهر که را در سر ، هوای کوثر و مینو بوَدباید از اخلاص ، نوشد دُردِ مینای تو رابادهی ذکر سحر را نشئه و مستی کجاستتا ننوشد کس شراب عشق و صهبای تو راانبیا طفل دبستان و طفیلات گشتهاندغیر خاتم آنکه موجب گشت آبای تو رااولیای پارسای و اتقیای پاکرای...کمترند از قطرهای، دریای تقوای تو راخسروان و سروران در مقدمت خاک رهندصد چو حاتم چون گدایی خوان اِعطای تو راای امام قائم! ای قائم امام ملک دین!کن قیامی تا ببیند خلق، سیمای تو راصاحب الامری و امرت واحب الاجراستیعالمی بر دیده دارد حکم طغرای تو رایوسفا از چاه غیبت سر برون آر و ببیندید ی یعقوب دین ، دارد تمنای تو رابا ظهورت عالمی گردد رها از ظلم و کینمنتظر، خلقیست حکم معدلتزای تو راهمتی ای شهسوار عرصهی شطرنج دین!کن عدو مات رخت بوسد مگر پای تو راپرده از رخ گیر و سیمای حقیقت , ...ادامه مطلب