(السّلام عليك يا علی بن ابیطالب)࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐« فزتُ و رَبّ الکعبه »پور بوسفیان چو از بیداد و کینداد حکم قتل ِ میر مؤمنینابن ملجم جانی رذل و شریریافت مأموریت قتل امیرگرگ دون از حیله ی روباه پیرگشت اندر بیشهٔ حق شیر گیرهیجده شب چون که بگذشت از صیامشد به سوی کوفه بن ملجم ز شامدل به قتل مرتضی بی تاب داشتچونکه طرح قتل در محراب داشتتیره شب زین ماجرا ناشاد شدروز هم غمگین ازین بیداد شدشب ازین وحشت به کندی میگذشتروز هم شد کُند ، اندر بازگشتشب نبُد راضی به قتل مرتضیٰپس به پیمودی به حِدّت راه راروز هم از این جنایت ، بیم داشتزین سبب پا را به کُندی میگذاشتعاقبت شب شد به روز از خدعه زوروانگهی ، ظلمت مسلّط شد به نورزاغِ شب سوی جنایت پر کشیدتا که قویِ روز را در بر کشیدچون سیاهی در سپیدی جا گرفتدزدِ جان ، در این زمان مأوا گرفتروز و شب چون رنگِ ضدین آمدیدزدِ جان ، بین الطلوعین آمدیعاقبت ، بین الطلوعین از درنگدامنش آلوده شد بر قتل و ننگسارقِ جان امیرالمؤمنیناین زمان بنمود در مسجد کمینداشت ننگ از قتل مولی گرچه شبلاجرم شب شد به قتل وی سببروز را زین قتل اگر عار آمدیبا شب اندر جُرم، همکار آمدیهر دو در قتلِ علی ، گشته شریکهمعنان شد در جنایت زشت و نیکزشتی شب گر شهادت آفریدنیکی روزش ، سعادت آفریدآنکه شد مولود، در کعبه به نازشد شهید حق، به محراب نمازاز ولادت تا شهادت ، مرتضیٰاز قضای حضرت حق بُد رضازین سبب وقت شهادت آن امیرگفت: راحت گشتم از دنیای پیر"فزت"ُ فرمود آن شهید راه دینپس "و رَبّ الکعبه" گفت آن شاه دینآری ، آری از ستم ، آسوده شداز شکنج و رنج و غم آسوده شدرفت و قدرش بر بشر معلوم گشتگیتی از عدل علی ، محروم گشتعدل رفت و عادل غمخوار رفتشیر یزدان ، حیدر کرّار رفتزین مصیبت ، خلق گریان علی ست(شمس قم) , ...ادامه مطلب
(کجروی) فغان ز مردم بیدادکیش عصر اَتمامان ز حیله و تزویر بدمنش مردم گریخت باید ازین قوم و زهر نخوتشانکه بخردان بگریزند از دُم کژدم اگرچه کژدم کجرو کشنده است ولیز کژدماند بَتَر ، خلق کجروِ بی دُم درین دیار که جز رنگ و ریب و شائبه نیستبه هر که یار شوی, ...ادامه مطلب