(نور دانش)خواهی ار با رهروان عشق باشی همنوردباید اول با هوای نفس گردی همنبردمیتوان بینی شهاب عارض دلدار راگر شبی در تیهِْ طور عشق گردی رهنوردچهره از گرد زمان کی شویی ای جویای آبتا به حفر چاه ، دستت را نیالایی به گردتا تنور زندگی گرم است از آن بهره گیرورنه کی گردد خمیرت نان تنور ار گشت سردپایمردی کن چو زیرین سنگ ، اندر آسیاگو به سنگ فرقدان مردانه بر فرقم بگردعارف از کوشش زند دم واعظ از اموال وقفآن به سود جمع کوشد این برای سود فردراحت فردی برای مرد نبوَد افتخارمفتخر فردی که بر نفع جماعت کار کردگنج محصول ار به تابستان بیابد برزگرکیمیای حاصل رنج زمستان است و بَردبیستون فرهاد را در همت و مردی ستودکاو برآورد از دل کَه گرد و از دل کوه درداز فغان رنگ زرد و سرخ و اسپید و سیاهرو سیه، دیده سپید و خون دلم رخساره زردمرده خواهی بین که کس در زندگی یادم نکردبعد مرگم سالها باشد عزای سالگردنی اثر در وِرد ما ، نه رنگ و بو در وَرد باغتا که صد رنگیم زیر این سپهر لاجوردآتش شهوت اگر خاموش سازی بیخللچون خلیل، آتش سلامت داردت با لطف بَردگر نباشد اهل دل اسرار حق افشا مکنمشتری نبوَد چو کالا را شود بازار سردطوطی تقلیدچی هرچند خوش لفظی کندکی توانش همنوای بلبل دستان شمَردپند نیکان در فرومایه نمیبخشد اثردر کویر ار بذر افشانی نروید شاخ وَرداز حقیقت دم مزن در بزم باطل پیشگانگرچه حق هرجا قدم بگذاشت باطل گشت طَردنور دانش گر که خواهی از جماعت دور باشماه از آن تابان بوَد کز اختران افتاده فرد(شمس قمّی) نیکمردی شیوهی مردان بوَدکن نکویی تا که تاریخت بنامد نیکمرد.شادروان سید علیرضا شمس قمی بخوانید, ...ادامه مطلب